با کمی قدم زدن در سطح شهر و خیابان ها به راحتی می توان دریافت که محیطی که در آن رشد کرده ایم و زندگی می کنیم تا چه حد دچار بی نظمی و هرج و مرج است. هرج و مرجی که در درون خود، هیچ ضابطه و نظمی را شامل نمی شود. مصالح مختلف، ساختمان های کوچک و بزرگ، برج های متنوع، ورودی ها و تورفتگی ها و بیرون زدگی های نامنظم، نورپردازی های زننده و بعضا خودخواهانه، همه و همه نشانگر اغتشاش در محیط یا منظر شهری است. حال چه باید کرد؟ چاره چیست؟
آیا اشکال کار در بینش و نظرات و عقاید مردم است یا کارفرما یا سازندگان و یا معتقد نبودن معماران؟ شاید هم سازمان و ارگان های مربوطه!!!
بارها و بارها با عبور از خیابان هایی که در جداره ی خود، درختان یک شکل داشته اند، احساس آرامش کرده ایم و یا با دیدن تصویری از یک خیابان یا گذر به طور مثال در شهر پاریس، آرزو کرده ایم تا تجربه بودن در آن مکان را روزی به دست آوریم. نظم بصری ای که در خیلی از موارد مشاهده می شود، خوشایند هر مخاطبی است البته نه به این معنا که نظمی سراسر خستگی و یکنواختی حاکم شود. نه!! بلکه نظمی که با تمام خلاقیت و متفاوت بودن حاصل شود، می تواند جذاب و زیبا تلقی شود.
در راستای رسیدن به یک معماری با کیفیت، عوامل بسیاری نقش دارند و یک معمار به عنوان فردی متفکر و اندیشمند نسبت به شرایط و بستر طرح، می تواند مسیر تحقق خلق فضاهای با کیفیت داخلی، بیرونی و شهری را فراهم آورد.
یکی از خیابان های الهیه در شهر تهران
هر اثری که معمار می آفریند، نه تنها بر صاحب اثر بلکه بر تفکرات و دید سایر افراد در جامعه تاثیر می گذارد. این اثر می تواند مثبت و یا منفی باشد به همین جهت است که معمار عنصری کلیدی است و آموزش او و نحوه تفکرش در خلق آثار معماری و شهری دارای اهمیت فراوان است و می تواند الگویی تاثیرگذار برای جامعه و حتی دیگر کشورها باشد. به طور مثال خیابان بی نظیر چهارباغدر اصفهان که محصول دوران شکوهمند صفویان است، الگویی تاثیرگذار برای طراحی و ساخت خیابان معروف شانزه لیزه در پاریس شد. همین طور الگوی چهارباغ در معماری ایرانی در فضاسازی و شهرسازی دیگر کشورها مورد استفاده قرار گرفت و بسیاری از موارد دیگر که حاصل ذوق و سلیقه معماران در گذشته بود بدون امکانات و توانایی اجرایی که اکنون موجود است و خلاقیت و هنر در راستای بستر و فرهنگ ایرانی که حال، موجود نیست.
خیابان شانزه لیزه با سینماها، کافه، مغازههای لوکس و درختهای بلوطش یکی از شناخته شده و مشهور ترین خیابانهای پاریس و فرانسه است.
با توجه به آنچه که گفته شد، معمار می تواند نیازهای شهر و مخاطبین را مرتفع نماید و به طریقی درست پوشش دهد اما امروزه با مشاهده ساختمان ها در سطح شهر و خیابان ها، چنین چیزی دیده نمی شود و عاقبت معماری شهری با معیار قرار دادن سود جویی بیشتر، ساخت و ساز حداکثری، انهدام حیاط ها و عرصه ها، به خودنمایی بناهای قوطی شکل و برج های کوتاه و بلند و ساختمان های نامناسب فضای شهری رسیده است.
یکی از این موارد ناهماهنگ در بستر شهری، ظهور ساختمان های با نام رومی و کلاسیک است که حتی به اشتباه هم نامگذاری شده اند چرا که برداشتی کاملا ظاهری و بدون هیچ مبنای اصولی از معماری نئوکلاسیک دارند و صرفا نتیجه تفکر چند معمار در شهر تهران و سپس شهرستان هاست و خواستگاه آن مد، سوداگری و کالا شدن معماری بدون توجه به معماری بومی است.
از این روست که بسیاری معتقدند که نمای رومی، محصول خود ایرانی هاست چرا که قطعا خود رومی ها به نمای رومی می گویند نمای ایرانی!! به این دلیل که هرگز در کشورهای توسعه یافته در بافت های مسی پرتراکم از چنین نمایی با تناسبات کلاسیک و رومی استفاده نمی شود چرا که انتظار دیگری از یک نمای مسی دارند.
آنچه که امروزه در سطح شهر نمای کلاسیک نامیده می شود، شباهت و کپی برداری از مصالح، جزئیات و تناسبات ساختمان های دوره کلاسیک یونان و روم باستان یا دوره ی نئوکلاسیک است. در واقع از عناصر مشابه معماری نئوکلاسیک غربی استفاده می شود و برداشت اصلی نیست. در این نما سنگ های تراورتن، مرمر، گرانیت به چشم می خورد. سیمان سفید هم به دلیل کمبود بودجه سازنده، مورد استفاده قرار می گیرد.
در نمای بسیاری ساختمان ها و در گوشه و کنار آن ها، مجسمه هایی به سبک رومی دیده می شود. در مجموع در طراحی نمای این ساختمان ها، قانون خاصی وجود ندارد و همه چیز به سلیقه و خواسته و بودجه سازنده بستگی دارد. هر چه ساختمان دارای جزئیات بیشتر و قطعات پیش ساخته بیشتری باشد، ساختمان سنگین تر و هزینه برتر خواهد بود.
امروزه، این نماهای ساختمانی برای ساکنینش و مالک و هر بیننده ای از بیرون، حسی از ابهت، تجمل و مرفه بودن را القا می کند وبه دلیل استفاده از سنگ در نمای خود و ایجاد حس لاکچری بودن، طرفداران بسیاری پیدا کرده است. همچنین با نورپردازی های وسیع در بافت متراکم، ساختمان را هم چون تکه ای جواهر، درخشان و نورانی می کنند. بدون این که به همجواری ها و ساختمان های اطراف خود توجه کنند. چنین نورپردازی ها و قرار دادن پروژکتورهای نامناسب، موجب مزاحمت و اذیت و آزار همسایگان در زمان استراحت شبانگاهی می شود و به هیچ وجه مناسب نماهای مسی در بافت متراکم نیست.
با توجه به تمایل مردم و پیمانکاران برای داشتن و ساختن نمای کلاسیک و پرهزینه سنگی با جزئیات زیاد، می توان دریافت که سبک زندگی مردم تغییر یافته و قشر متمول و مرفه جامعه گرایش زیادی به جلوه خود و متمایز کردن خود از سایر افراد جامعه پیدا کرده اند.
هر چه تزئینات و جزئیات نما، طراحی خارجی ساختمان پرزرق و برق تر باشد، نشان گر تمایل مردم به تجمل گرایی است به طوری که این روند در طراحی داخلی ساختمان هم اثر گذاشته و هم اکنون شاهد سقف های گنبدی و نقاشی های دوره نئوکلاسیک در طراحی داخلی ساختمان هم هستیم.
جامعه شناسان امروزه معتقدند که مردم به نوعی دچار سندروم کاخ نشینی شده اند و نمای کلاسیک و جزئیات و تزئینات داخلی بنا، پاسخی به نیاز آن هاست.
ساختمان های کلاسیک یا رومی با هزینه های بسیار زیاد نسبت به انواع دیگر نما در شهرهای مختلف از جمله تهران اجرا و ساخته شد که موجب فروش آن ها با بیشترین قیمت هم شد. در این میان، افراد ثروتمند جهت به رخ کشیدن دارایی هایشان به ساخت نمای کلاسیک یا خرید آن روی آوردند و این روند و سبک در مناطق بالای شهر تهران به سرعت رشد کرد و سپس به شهرستان ها راه یافت.
در واقع شناخت ذائقه بازار و سودجویی عده ای در چنین ساخت و سازهایی و کالا کردن این سبک ابداعی معماری و همینطور نبودن نمایی با سبک خاص به عنوان حریفی در مقابل نمای کلاسیک موجب رواج این نوع نما شد.
یکی از دلایل دیگر گسترش نمای کلاسیک، در دسترس بودن مصالح آن است. در ایران وجود معادن سنگ بسیار و متعدد، از جمله سنگ تراورتن و انواع دیگر سنگ موجب تمایل مردم به خریداری و مصرف آن شده است و نمود آن در نمای کلاسیک یا رومی ست.
نمای کلاسیک با توجه به تناسبات و جزئیات سنگی زیاد، به خودی خود در میان بافت متراکم مسی، شاخص است و پاسخ مناسبی برای متفاوت کردن ساختمان نسبت به دیگر بنا هاست و برای هر مخاطب و ناظری یک نمای جذاب محسوب می شود که باز هم دلیلی برای گسترش آن است.
هر سبک و طرحی دارای ویژگی های مثبت و منفی است و نمی توان آن ها را زشت یا نازیبا تلقی کرد بلکه در مکان و جای اشتباهی قرار گرفته اند. بسیاری افراد هستند که علاقه مند به داشتن و زندگی در چنین ساختمانی هستند. ما به عنوان معمار نمی توانیم خواست و نیازشان را نادیده بگیریم. همین طور نمی توانیم معماری بومی و فرهنگی خود را که بسیار ارزشمند و غنی ست را رها کنیم!! در چنین شرایطی باید در گذشته معماری خود و هماهنگ با بستر و اقلیم شهری، سبکی را خلق کنیم که در جهت رفع نیاز مردم و هویت ایرانی قد علم کند و حرفی برای گفتن داشته باشد، پر زرق و برق و با جزئیات باشد که نیازهای قشر مرفه و تجمل گرا را رفع نماید.
پوسته و ظاهر هر بنایی نشانگر هویت و درون آن است به طور مثال یک ساختمان یا مجموعه اداری از نما و ظاهر خود، نمایان گر این مفهوم است و قطعا این انتظار را داریم که یک ساختمان فرهنگی و اداری، نشان دهد که یک بنای فرهنگی و اداری است. در مورد نمای مسی هم همین است. ما از یک نمای مسی توقع داریم که آرامش، صمیمیت، مردم واری و . را نشان دهد و با مصالح بوم آورد و سبز حس گمشده معماری ایرانی را به بافت مسی برگرداند، چرا که در طراحی ایرانی، توجه طراحان به روح انسانی ست و همه چیز در عین داشتن جزئیات، در راستای آرامش بخشی به روح انسان است اما معماری رومی هدفش نشان دادن عظمت، شکوه و . است و بدون در نظر گرفتن روح انسانی به شکل صلب طراحی می شود.
تداوم این سبک در فضاهای شهری، موجب القای خشونت اجتماعی در جامعه خواهد بود، چرا که دیدن هر روز نمای کلاسیک یا رومی، تداعی کننده دوران سلطنتی روم باستان و نظامی بودن آن است. در واقع مناسب بناهایی با فعالیت حکومتی یا قضایی است چرا که در باطنش خشونت و جدیت وجود دارد.
استفاده ی افراطی از سطوح و احجام بیرونی سنگی که عمدتا پیش ساخته هم هستند، در ایجاد یک کاربری مسی که در دنیا غیرمسی» تعریف می شود، به خصوص زمانی که با هم جواری های اطرافش در تناقض آشکار است، موجب بروز عارضه ای حاد، در سطح تظاهرات فرهنگی و اجتماعی است.
شبیه سازی معابد، کاخ ها و کلیساها برای نماهای مسی تهران و دیگر شهرها، ما را با این واقعیت روبه رو می کند که خواست و انتظار مردم از یک نمای ساختمانی تا چه حد تغییر یافته و دیگر سبک های معمول نماسازی، جواب گوی خواسته های آنان نیست چرا که ذائقه ی آنان تغییر یافته و شاید در آینده ای نه چندان دور، معماری ایران و چهره شهرهای آن، صحنه ی نبرد سبک های پرابهت تر هم چون باروک و روکوکو گردد.
البته لازم به ذکر است که با ممنوعیت طراحی چنین نماهایی، طرح های نئوکلاسیک در معماری مسی، روزهای آخر خود را می گذراند اما ذائقه مشتریان بازار مسکن قابل ممنوع شدن نیست و باید انتظار خلق سبک و نمایی را بکشیم که هم بومی کشور ما و مطابق با فرهنگ و معماری ایرانی و هم در برگیرنده خواست مردم باشد.
جوشکاری آرگون یکی از انواع جوشکاری با محافظت گاز است که کاربرد زیادی در صنعت دارد.سیم و کابل این گاز در برخی مواقع و به نسبت فرایند مورد نظر، با گازهای دیگر مانند دیاکسید کربن یا اکسیژن مخلوط میشود. با انجینیک همراه باشید.جوشکاری با محافظت گاز یا GMAW یکی از پرکاربردترین انواع جوشکاری است. در اصطلاحات صنعتی، گاها این نوع از جوشکاری را با نام زیرمجموعههای آن میشناسند. به عنوان مثال جوش MIG یا Metal Inert Gas نوعی از جوشکاری با محافظت گاز است که جوشکاری آرگون نیز از انواع آن است. از دیگر انواع جوشکاری با محافظت گاز میتوان جوشکاری با محافظت گاز فعال یا Metal Active Gas یا MAG را نام برد.
در جوشکاری با محافظت گاز نیز مانند دیگر انواع جوشکاری، یک قوس الکتریکی بین الکترود و قطعه کار ایجاد میشود و این قوس با افزایش دما موجب ذوب شدن و اتصال دو قطعه کار میشود. در این نوع از جوشکاری، از یک گاز محافظ به منظور جلوگیری از تماس گازهای موجود در هوا با ف مذاب استفاده میشود. جوشکاری GMAW برای اولین بار در دهه ۱۹۴۰ و برای جوشکاری آلومینیم و دیگر فات غیر آهنی ابداع شد. طولی نکشید که از این نوع جوش برای جوش کاری فولاد نیز استفاده شد. مزیت این فرایند نسبت به دیگر انواع جوش کاری، سرعت بالا بود. البته در آن زمان قیمت بالای گازهای خنثی از پیشرفت این فرایند تا سالها جلوگیری کرد و پس از آن استفاده از گازهای نیمه خنثی مانند کربن دیاکسید متداول شد. در حال حاضر، جوشکاری GMAW به خاطر تنوع و سرعت بالا به عنوان متداولترین نوع جوشکاری مورد استفاده قرار میگیرد.
این نوع از کابل جوش کاری، تجهیزات پایهای مانند تفنگ جوش، بخش تغذیه سیم، بخش تغذیه برق و الکترود جوشکاری و نیز منبع تغذیه گاز را نیاز دارد.
همانطور که در تصویر مشخص است، این تفنگ که مهمترین ابزار جوشکاری با محافظت گاز است، از بخشهای مختلفی تشکیل شده است.
۱. دستگیره مشعل یا تفنگ جوش
۲. دیالکتریک فنلی
۳. نازل گاز محافظ
۴. نوک تماس
۵. لایه بیرونی نازل
در زمان روشن کردن مشعل یا تفنگ جوش، سیم و گاز هر دو از طریق آن خارج میشوند. نوک تماس یا اتصال نیز که عموما از جنس مس است، از طریق سیم برق به منبع تغذیه متصل بوده و انرژی الکتریکی را به الکترود منتقل میکند و همچنین آن را به سمت محل جوش هدایت میکند. این نوک تماسی باید در ابعاد مناسب و با مقاومت بالا انتخاب شود.
نازل گاز نیز باید به خوبی و به طور منظم گاز محافظ را به منطقه جوش منتقل کند. هرچه نازل بزرگتر باشد، گاز بیشتری به منطقه جوش منتقل میشود و نازل بزرگتر برای جوشهای با جریان الکتریکی بالا استفاده میشود.
گاز محافظ در جوش GMAW میتواند تاثیر بالایی بر کیفیت جوش داشته باشد. جوشکاری آرگون که از این گاز خنثی یا ترکیبات آن استفاده میکند، یکی از متداولترین انواع جوشکاری MIG است. گاز محافظ اصولا برای محافظت از تماس منطقه جوش با گازهای اتمسفر مانند نیتروژن و اکسیژن استفاده میشود. این گازها میتوانند تاثیراتی مانند کیفیت پایین جوش، تخلخل در مذاب و شکنندگی ف جوش را ایجاد کنند.
انتخاب گاز محافظ، بر اساس فاکتورهای زیادی صورت میگیرد. یکی از مهمترین فاکتورها، نوع فی است که باید جوش بخورد. به عنوان مثال، جوشکاری آرگون خالص یا هلیوم خالص تنها برای فات غیر آهنی استفاده میشوند و برای جوش فولاد، مناسب نیستند چرا که نفوذ خوبی ایجاد نمیکنند. از طرفی، گاز دیاکسید کربن نیز محافظ خوبی است که برای جوشکاری با نفوذ بالا استفاده میشود اما اکسید شدن مواد در آن بسیار متداول است. به همین دلیل، ترکیب این گازها میتواند راهحل مناسبی برای رسیدن به جوش با کیفیت با محافظت گاز باشد.
ترکیب گاز آرگون با دیگر گازها مانند اکسیژن، هلیوم، هیدروژن و نیتروژن نیز، برای انواع جوشکاری GMAW مناسب است. نسبت ترکیب انواع گازها در این نوع از جوش کاری، به ابعاد، سرعت، شدت جریان و نوع گازها وابسته است.
کابل در حقیقت نوعی هادی است که دارای پوشش عایقی است. ساختمان کابل از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که عبارتند از هادی، عایق، پوسته هادی، پوسته فی، پر کننده، زره و غلاف که هریک وظیفه خاصی را به عهده دارد.
برای تشخیص کیفیت سیم انتهای سیم را میکنند که اگر زرد رنگ و درخشان بود درصد مس آن قابلقبول است و سیم باکیفیت به شمار میرود
جهت شناسایی استاندارد بودن سیم باید به موارد زیر دقت شود.
بدنه سیم استاندارد، ISIRI حک شده باشد
ضخامت روکش عایق سیم نیز باید استاندارد باشد اگر این ضخامت از حد استاندارد کمتر باشد سیم میتواند دچار شکست عایقی شود و اگر از حد استاندارد بیشتر باشد احتمال کم بودن سطح مقطع سیم وجود دارد. در صورت شک کردن به سطح مقطع سیم، میتوان با سیم کن روکش سیم را برداشت و با میکرومتر قطر یک رشته از آن را اندازه گیری کرد. قطر به دست آمده بر دو تقسیم میشود تا شعاع محاسبه شود. سپس با استفاده از فرمول سطح مقطع یک رشته و با ضرب در تعداد رشتهها سطح مقطع واقعی سیم تعیین میشود.
جنس هادی سیم، در بیشتر موارد تقلب در مقدار خلوص مس سیم است. با نگاه به سیم میتوان به صورت تقریبی مقدار درصد مس آن تشخیص داد. برخی از سازندگان، درون سیمها آهن اضافه میکنند. لذا جهت بررسی این موضوع، انتهای سیم را میکنند و اگر زرد رنگ و درخشان بود، درصد مس آن قابل قبول است ولی اگر رگههای سیاه رنگی دیده شد و یا سیمهای افشان آن درخشندگی لازم را نداشت، در سیم آهن به کار رفته است.
سر سیمها برای سیمهای استاندارد ساخته شدهاند لذا سر سیم را در داخل سر سیم قرار میدهند که اگر به صورت کامل در آن محکم نشد، مشخص میشود که تعداد رشتههای سیم مسی در آن سایز قابل قبول نیست.
کابل
کابل در حقیقت نوعی هادی است که دارای پوشش عایقی است. ساختمان کابل از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که عبارتند از هادی، عایق، پوسته هادی، پوسته فی، پر کننده ، زره و غلاف که هریک وظیفه خاصی را به عهده دارد و در مجموع قابلیت هدایت الکتریکی، استقامت الکتریکی، مکانیکی و شیمیایی کابل را برآورده میسازند.
هادی
هادی شامل مفتولهای نازک در سیم انعطاف و یا شامل تک مفتول یا مفتولهای منظم تابیده شده در سیم غیر قابل انعطاف است.
پوسته هادی
پوستهای الکتریکی که از مواد فی یا غیر فی نیمه هادی تشکیل شده و بر روی هادیهای بهم تابیده به کار میرود تا با یکنواخت کردن سطح خارجی هادی و میدان روی آن، از بروز تخلیه جزئی در فواصل احتمالی بین عایق و هادی جلوگیری کند.
عایق
پوششی نارسانا که از مواد غیر فی تشکیل شده و هادیهای سیم و کابل را به صورت جداگانه میپوشاند.
پوسته عایق
پوستهای الکتریکی که از مواد فی یا غیر فی نیمه هادی تشکیل شده و عایق را میپوشاند. این پوسته با محدود کردن میدان الکتریکی هادیها از تخلیه جزئی و نشت جریان بین هادیها و سایر لایههای پوشاننده جلوگیری میکند.
غلاف فی
غلافی که معولاً از جنس سرب، آلومینیوم و یا آلیاژ آلومینیوم است و به صورت صاف یا موجدار بر روی پوسته عایق کابل به کار میرود تا از لحاظ مکانیکی حفاظت آن را برآورده سازد.
پوشش داخلی
پوششی غیر فی که مجموعه هادیهای (در صورت وجود پرکننده) یک کابل شامل چند هادی را در برگرفته و بر روی پوشش محافظ به کار میرود.
زره
پوششی است که از نوار یا سیمهای فی تشکیل شده و عموماً جهت حفاظت کابل در برابر اثرات مکانیکی خارجی به کار میرود.
پوسته فی غیر قابل مغناطیسی (شیلد)
لایه فی زمین شدهای که جهت محدود کردن میدان الکتریکی درون کابل و محافظت از آن در برابر اثرات الکتریکی خارجی به کار میرود. غلاف فی و زره هم میتوانند نقش شیلد را به عهده گیرند.
پوشش بیرونی
پوششی غیر فی که جهت اطمینان از حفاظت کابل در برابر عوامل خارجی، بر روی پوششهای فی به کار میرود.
ا پیشرفت علم و تکنولوژی مشاهده می شود که در عرصه های مختلف به خصوص تولید سیم و کابل پیشرفتهایی حاصل شده است. اگر شما هم تاکنون نام کابل آرموردار را شنیده اید و با خود می گویید که کابل زره دار یا کابل آرمور دار چیست؟ می توانید در ادامه با ما همراه باشید و با این کابل آشنا شوید. در این متن ساختار کلی این کابل را مورد بررسی قرار می دهیم.
در پاسخ به این سوال که کابل آرموردار چیست؟ لازم است بدانید که این نوع کابل به کابل زره دار یا کابل های قدرت مسلح نیز مشهور است و نوعی کابل بوده که در ساختار یا اجزای تشکیل دهنده آن لایه یا بخشی با هدف افزایش استحکام مکانیکی به کار رفته است. این نوع کابل با لایه ای که دارد از قدرت هادی بالایی برخوردار بوده که به اختصار به آن swA گفته میشود. دقت داشته باشید لایه این کابل میتواند به شکل مستطیل یا نواری از جنس آلومینیوم، فولاد و گالوانیزه باشد. با این وجود میتوان گفت این نوع کابل امکان نصب در مکان هایی که در معرض نیروهای خارجی آسیب رسان است می باشد. دقت داشته باشید که کابل آرموردار تمام ویژگی های کابل های پیچ استاندارد را حفظ نموده و علاوه بر این موارد برای مقاومت در برابر فشار در بخشی بسیار قوی تر و سخت تر است. به طور کلی میتوان کابل فیبرنوری آرموردار را به دو نوع به هم پیوسته و آرموردار راه را تقسیم نمود. نوع آرموردار پیوسته آلومینیومی بوده که به صورت کروی در اطراف کابل پیچیده شده و سختی و مقاومت زیادی دارد؛ اما در کابل راه راه با نوار فولادی دور تا دور کابل به صورت طولی پوشش داده شده و حفاظت بیشتری در برابر جوندگان فراهم می نماید. با این حال می توان گفت هر دو نوع این کابل ها امکان نصب در مناطق خطرناک را دارند.
با توجه به آنچه در مورد کابل زره دار بیان شد میتوان به طور کلی سوال کابل آرمور دار چیست؟ را پاسخ داد. ساختار این کابل به گونه ایست که هادی که یکی از اجزای اصلی آن است در این کابل ها در اکثر مواقع به صورت هادی مس مفتول در انتقال های فشار قوی به صورت آلومینیوم می باشد. عایق نیز در ساختار کابل های زره دار مانند دیگر کابل ها معمولاً بصورت پی وی سی بوده و در صورتی که نیاز به مقاومت در برابر آب و الکتریکی باشد از عایق xLPE استفاده میشود. لایه زیرین آن نیز از پلی وینیل کلرید بوده که یک مرز محافظ بین لایه های درونی و بیرونی ایجاد می نماید. زره کابل که دیگر ساختار مهم این سیم ها به شمار می رود یک لایه محافظتی است که کابل را از فشار زیاد حفظ کرده و معمولاً این نوع زره در کابل های چند رشته ای به صورت استیل و در کابل های تک رشته ای از جنس آلومینیوم است. دقت داشته باشید نوعی لایه که روی عایق اولیه کابل قرار می گیرند نیز غلاف سربی نام داشته که این لایه همیشه دو جزء این کابل ها را از یکدیگر جدا قرار می دهد.
با توجه به آنچه گفته شد که کار کابل آرموردار چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ در می یابیم که این نوع کابل مقاومت بالایی داشته به همین دلیل به طور معمول در مکانهایی که جزء مناطق خطرناک مثلا در محیط های گرد و غبار زیاد، روغن، رطوبت و یا حتی آسیب جوندگان وجود دارد نصب می شود. با این حال می توان گفت کاربرد معمول این کابل ها در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی می باشد. دقت داشته باشید که کابل آرموردار در مقابل کشش و ضربه ایمن بوده و از پارگی توسط جوندگان پیشگیری می نماید. این نوع کابل ها را به وسیله ی گلند های مخصوص به تجهیزات دیگر متصل می کنند. همچنین دقت داشته باشید این سیم و کابل در تاسیسات داخل یا خارج ساختمان به صورت نصب ثابت در زیرزمین، در آب، در داکت ها و نگهدارنده های کابل و در فضای باز که نیاز به محافظت مکانیکی زیادی دارد به کار می رود.
همانطور که در ابتدای مطلب بیان شد در کابل های چند رشتهای آرموردار از استیل استفاده می شود ولی در کابل های تک رشته ای از آلومینیوم استفاده می شود. شاید در اینجا برای افراد سوال پیش بیاید که دلیل این امر چه می باشد؟ دقت داشته باشید استیل در کابل های تک رشته ای موجب می شود که میدان مغناطیسی غیرقابل کنترلی ایجاد شده و به این دلیل در کابل های تک رشته ای از آلومینیوم استفاده می شود.
درباره این سایت